نامه اى از ايران

على عزيز٬
22 خرداد نزدیک می شود و تلاش حکومتیان برای جمع کردن مردم پای صندوقهای مارگیری روز به روز بیشتر می شود. بعید نیست که موفق هم بشوند. دیشب با یکی از اهالی کشور شما  صحبت می کردم؛ میگفت اینطور به نظر میاد که بجز تعدادی محدود از ایرانیان، بقیه شرکت میکنند و به کروبی یا موسوی رای میدهند. اینطور که میگفت، خود این افراد می دانند و معترف اند که تغییری رخ نخواهد داد. ولی می گویند حتی برای یه کوچولو تغییر در اوضاع و احوال باید در انتخابات شرکت کرد. همان مسئله "به مرگ بگیر تا به تب رضایت دهد"! و چقدر خواست انسانهای معینی در شرایط زمانی و مکانی معین خوار و ذلیل می شود که بخاطر ذره ای تغییر درعملکرد حکومت اوباشان اسلامی، ننگ مشروعیت دادن به آنرا بپذیرد!

آری اینجا هم، برخلاف نظر دوستانی که تصور می کنند همین امروز می توان پرچم سرخ را در میدان اصلی شهر برافراشت، متاسفانه وضعیت به همین قرار است. چند شب قبل در یک راهبندان در شمال تهران، در کنار من اتوموبیل تویوتا کمری ایستاده بود با چند سرنشین جوان و روی دربهای ماشین پلاکاردهای تبلیغاتی نصب شده بود: change for iran . بی اختیار خنده ام گرفت، چون تقلید خیلی مسخره ای بود از تبلیغات انتخاباتی اوباما. طرف که خیلی عصبی شده بود، پرسید به کی رای میدی؟ در جواب من که گفتم به هیچکس، فریاد زد که در اینصورت بازهم احمدی نژاد برنده خواهد شد.

این عوامفریبی ها متاسفانه موثر می افتد و کار این عوامفریبی متاسفانه عموما توسط جوانانی انجام می شود که خود یکی از قربانیان اصلی این رژیم ضدانسان اسلامی هستند. تمامی فشارهاییکه رژیم از طریق گشت ارشاد، از طریق اعدام وغیره به مردم وارد می کند، در هنگام مضحکه رای گیری هم مورد بهره برداری اش قرار می گیرد تا با حقه بازی تمام وعده به ذره ای تغییر در اوضاع و احوال دهد و رای جمع کند.

در هرحال اشکال از ضعف ماست. بنظر من دراین فرصتهای آخر بجاست که شماره ویژه ای از نشریه صرفا به افشاگری در مورد این مضحکه بپردازد. شادباشی و قربان تو، مهرداد